تولد دوسالگیت عزیزم
نظر دوستان
دوستای خوبم خوشحال میشم هر کی وبلاگ پسرمو میبینه نظرشو بگه چون من اولین بار اینکارو کردم وهیچ تجربه ای ندارم ممنون
نویسنده :
مامان پوریا
15:09
تولد پسرم
چون دیر دست به کار وبلاگت شدم مجبورم همه تولدهاتو با هم بزار به ترتیب از تولد یه سالگیت که هم شیراز گرفتیم و هم تهران ...
نویسنده :
مامان پوریا
15:05
واین همه عکس در گذشت زمان
تنها خاطره هاست که میماند انگار همین دیروز بود ...
نویسنده :
مامان پوریا
14:52
بدون عنوان
اینقدربابا جونت اصرار کرد کچل شدی مادر ...
نویسنده :
مامان پوریا
14:45
بدون عنوان
وباز هم گذر زمان
و گذر زمان
عزیز دل مامان هر چند چهل روز بعداز تولدت یه کم سخت بود ولی بقیه روزها مثل برق وباد گذشت وما شاهد قد کشیدن و حرف زدن و راه رفتنت بودیم اینقدر ذوق داشتم وقتی میخواستی بگی مامان هر چند اول گفتی بابا هر لباسی که میپوشیدی یه عکس ازت میگرفتم حالا چند تاشونو میزارم ...
نویسنده :
مامان پوریا
14:16